جدول جو
جدول جو

معنی بی تیمار - جستجوی لغت در جدول جو

بی تیمار
بی پرستار و غمخوار، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بی تیمار
بی پرستار و غمخوار
تصویری از بی تیمار
تصویر بی تیمار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی کیار
تصویر بی کیار
تند، سریع، بی درنگ، برای مثال مرد مزدور اندرآغازید کار / پیش او دستان همی زد بی کیار (رودکی - ۵۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوتیمار
تصویر بوتیمار
پرنده ای ماهی خوار با منقار کشیده، گردن دراز، دم کوتاه و پرهای سفید، سبز و آبی که بیشتر در کنار رودخانه ها زیست کرده و ماهی صید می کند، ماهی خوارک، غم خورک، غم خوارک. می گویند با وجود تشنگی شدید آب نمی خورد تا مبادا آب کم شود. از این رو آدم بخیل و ممسک را به او تشبیه می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
بسیار، بی اندازه، بی حساب، بی مر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی ایمان
تصویر بی ایمان
بی دین، بی اعتقاد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
از سربداران، نامش محمد، و او پس از وجیه الدین مسعود امارت یافت 744-746 ه. ق.)
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: بی + دیدار، بی جمال، زشت، (یادداشت مؤلف)، مقابل دیداری:
مرا رفیقی امروز گفت خانه بساز
که باغ تیره شد و زردروی و بی دیدار،
فرخی،
رجوع به دیدار شود
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: بی + دینار، بی پول، مفلس، بی زر:
سؤال کردم گل را که بر که میخندی
جواب داد که بر عاشقان بی دینار،
عمادی شهریاری،
رجوع به دینار شود، سهل، آسان، (فرهنگ فارسی معین)، لطفاً (در تداول عامه)، این کلمه را بگاه خواهش چیزی در مقام ادب از کسی بکار برند
لغت نامه دهخدا
(دی)
مرکّب از: بی + دیوار، که دیوار ندارد:
بچشم سر یکی بنگر سحرگاه
بر این دولاب بی دیوار و بی لاد.
ناصرخسرو.
رجوع به دیوار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی دیدار
تصویر بی دیدار
بی جمال، زشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی ایمان
تصویر بی ایمان
بی دین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوتیمار
تصویر بوتیمار
مرغ ماهیخوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا تیمار
تصویر پا تیمار
شتابزدگی، تعجیل، پارنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بو تیمار
تصویر بو تیمار
غم خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
مرغی است ماهیخوار با منقار کشیده و گردن دراز و دم کوتاه و پرهایی به رنگ سبز و سفید و آبی، در کنار رودخانه ها می نشیند و ماهی شکار می کند. می گویند با وجود تشنگی شدید، آب نمی خورد زیرا می ترسد که آب جهان تمام شود، از این رو غمخورک و غمخوارک هم نا
فرهنگ فارسی معین
بی اعتقاد، نامومن، نامعتقد، بی آیین، بی دیانت، بی دین
متضاد: دین باور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
Numberless, Innumerable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
innombrable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
ontelbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
무수한 , 셀 수 없는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
無数の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
אינסופי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
अनगिनत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
tak terhitung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
นับไม่ถ้วน , นับไม่ถ้วน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
несметный , бесчисленный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
unzählbar, unzählig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
innumerable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
innumerevole
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
innumerável, incontável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
无数的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
niezliczony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
численний , безліч
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
sayısız
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی